در این سایت تلاش شده است همراه با معرفی وعرضه مدرنترین و کارآمدترین ترین سیستمهای تصفیه هوا وتصفیه آب و قطعات و فیلترها و خدمات مربوط به آنها،با ارایه مطالب اجتماعی ،تاریخی و فرهنگی و اخبار علمی و ورزشی از سایتها و کانالهای اجتماعی- به انتخاب مدیر سایت -،بازدید کنندگان در استفاده از این مطالب با ما شریک گردند.امید که مورد توجه و استفاده قرار گیرد . در صورتیکه دوستان مطلب قابل استفاده ای دارند میتوانند برای مدیر سایت ارسال نمایند تا در صورت تشخیص برای استفاده دیگر دوستان در سایت قرار داده شود.

ریشه و تاریخچه زبان پارسی دری


مطلب زیر برگرفته از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد میباشد
 
با فارسی افغانستان اشتباه نشود.
زبان فارسی

گونه‌های منطقه‌ای و اجتماعی
زبان فارسی
:

دستور زبان:

ویژگی‌های زبان:

نوشتار:

گسترۀ جغرافیایی:

پارسی دری یا فارسی دری نام زبان فارسی نو است. نامی است که در ابتدایی‌ترین برهه‌های تاریخی به زبان ادبی پارسی نو داده می‌شده و کاربرد آن از صدهٔ دهم میلادی به بعد به‌طور گسترده در نوشته‌های عربی (همچون استخری، ص۳۱۴؛ مقدسی، ص۳۳۵؛ ابن حوقل، ص۴۹۰) و متون پارسی تصدیق شده‌است.[۱] در منابع دوران اسلامی، نام زبان پارسی را «پارسی دری» و «دری» نیز نوشته‌اند و تمامی آنها نشان می‌دهد که «دری» یک نوع خاص از زبان پارسی است و این زبان ادامهٔ شاخه‌ای از پارسی میانه در خوارزم است.[۲][۳][۴]

دری صفت زبان فارسی است و به زبان فاخر و ادبی یا کتابی اطلاق می‌شده که در سراسر ایران و ماوراء النهر رواج داشته است. با وجود اصرار برخی بر جدایی دری از فارسی، اما هیچ نشانی که دلالت بر وجود دو زبان یا دو گونۀ زبانی متفاوت به نام فارسی و دری بکند در تاریخ زبان فارسی دیده نشده است. در منابع غربی به فارسی افغانستان Afghan Persian می‌گویند.[۵]

تاریخچهٔ نام[ویرایش]

گویش پارسی درباری یا دری، همان‌طور که از نامش برمی‌آید، بیشتر در دربار پادشاهان ساسانی به‌کار می‌رفت. مطابق با گفتهٔ ابن مقفع، در اواخر عصر ساسانی دو شاخه از زبان پارسی در میان مردم کاربرد داشت که به آنها به‌اختصار پارسی (پهلوی) و دری (پارسی درباری) می‌گفتند. پارسی یا همان زبان پهلوی (پارسی میانه) بیشتر در میان موبدان، دانشمندان و مردم استان پارس کاربرد داشت و دری را مردم شهرهای مداین و در دربار پادشاهان ساسانی بکار می‌بردند. با اینحال تردیدی نیست که کماکان زبان رسمی و اجرایی ساسانیان، پارسی میانه یا همان پهلوی بود.[۶][۷]

زبان پارسی دری، علاوه بر دربار پادشاهان ساسانی، در بخش‌های شرقی امپراطوری ایران (خراسان) هم رواج داشت.[۸] پس از تازش عربان تا زمان یعقوب لیث، زبان رسمی حکمرانانی که بر ایران‌زمین حکومت می‌کردند، زبان عربی بود در این دوران سختگیری‌های فراوانی از سوی حکمرانان برای بکار بردن زبان پارسی وجود داشت. (یعقوب لیث) نخستین کسی بود که زبان پارسی را ۲۰۰ سال پس از ورود اسلام به ایران، به‌عنوان زبان رسمی ایران اعلام کرد و پس از آن دیگر کسی حق نداشت در دربار او به زبانی غیر از پارسی سخن بگوید.[۹]

دکتر محسن ابوالقاسمی در کتاب «تاریخ زبان پارسی» آورده‌است:

«در سال ۲۵۴ هجری، یعقوب لیث صفار، دولت مستقل ایران را در شهر زرنج سیستان تأسیس کرد و زبان پارسی دری را زبان رسمی کرد که این رسمیت تا کنون ادامه دارد.»

در زبان فارسی از هر دو عنوان «پارسی» و «دری» و گاه «پارسی دری» برای زبان فارسی امروزی استفاده می‌کنند. در ادبیات پارسی هم واژه پارسی و دری را به یک معنا به‌کار می‌برند. برای نمونه، بیت معروف از ناصر خسرو قبادیانی، که مداحی شعرا و اشعار عنصری در وصف سلطان محمود غزنوی را نکوهش می‌کند:[۱۰]

من آنم که در پای خوکان نریزم   مر این قیمتی دُرّ لفظ دری را

و در جای دیگر به دیوان خود در دو زبان پارسی و تازی اشاره می‌کند:

بخوان هر دو دیوانِ من تا ببینی   یکی گشته با عنصری بُحتری را

و درست همین نکته است که می‌گوید:

اشعار به پارسیّ و تازی   برخوان و بدار یادگارم

ابن سینا در مقدمهٔ دانشنامه علایی خود می‌نویسد: «زندگانیش دراز باد و بخت پیروز، پادشاهیش برافزون. آمد به من بنده و خادم درگاه وی، که یافته امان در خدمت وی. همه کام‌های خویش، از ایمنی و بزرگی و شکوه و کفایت و پرداختن به علم و نزدیک داشتن، که باید مر خادمانِ مجلس وی را کتابی تصنیف کنیم به پارسی دری.»[۱۱]

حکیم مَیسَری در دیباچهٔ کتاب دانشنامهٔ پزشکی خود، تصمیم می‌گیرد که پارسی بنویسند و نه تازی؛ و این اشعار را در این مورد سروده‌است:

بگویم تازی ار نه پارسی نغز   ز هر در من بگویم مایه و مغز
وُ پس گفتم زمینِ ماست ایران   که بیش از مردمانش پارسی‌دان
وُگر تازی کنم نیکو نباشد   که هر کس را از او نیرو نباشد
دری گویمش تا هرکس بداند   وُ هرکس بر زبانش بر، براند

بنابر نظر المقدسی و المسعودی، پارسی دری یک نوع از پارسی است. المقدسی نیز ایران را به هشت بخش تقسیم کرده‌است و آذربایجان را از اقالیم ایران (عجم) می‌شمرد و در رابطه با این ناحیه می‌نویسد: «زبان این اقالیم هشتگانه ایرانی (عجمی) جز اینکه برخی از آنها دری و بعضی لهجات پیچیده و همه آنها پارسی خوانده می‌شوند».[۱۲]

ابو الحسن مسعودی در التنبیه و الاشراف می‌نویسد: «پارسیان قومی بودند که قلمروشان دیار جبال بود از ماهات و غیره و آذربایجان تا مجاور ارمنیه و اران و بیلقان تا دربند که باب و ابواب است و ری و طبرستان و مسقط و شابران و گرگان و ابرشهر که نیشابور است و هرات و مرو و دیگر ولایت‌های خراسان و سیستان و کرمان و پارس و اهواز با دیگر سرزمین عجمان که در وقت حاضر به این ولایت‌ها پیوسته‌است، همهٔ این ولایت‌ها یک مملکت بود، پادشاه‌اش یکی بود و زبان‌اش یکی بود، فقط در بعضی کلمات تفاوت داشتند، زیرا وقتی حروفی که زبان را بدان می‌نویسند یکی باشد، زبان یکی است وگر چه در چیزهای دیگر تفاوت داشته باشد، چون پهلوی و دری و آذری و دیگر زبان‌های پارسی.».[۱۳]

در شاهنامه، نام این زبان «پارسی دری» نوشته شده‌است (و خوانش «پارسی» و «دری» اشتباه است). (این بخش مربوط به اشعار رودکی و ترجمه کلیله و دمنه است که به یک زبان انجام شده‌است. هر چند آن بیت را می‌توان تأکید بیشتر دانست زیرا بنابر اسناد فوق، دری یک نوع از پارسی هست که از پارسی میانه در خراسان تحول یافت)[۱۴]

سنایی:

گداخت مایهٔ صبرم ز بانگ شکر لفظت   گه عتاب نمودن به پارسی و به تازی

مولوی:

اخلائی اخلائی زبان پارسی گویم   که نبود شرط در حلقه شکر خوردن بتنهائی

فرزند مولوی (سلطان ولد که خود اعتراف می‌کند ترکی/یونانی را خوب نمی‌داند):

گذر از گفت ترکی و رومی   چون از آن اصطلاح محرومی
لیک از پارسی گوی و از تازی   چونکه در هر دو خوش همی تازی

باز فرزند مولوی:

پارسی گو که جمله دریابند   گرچه زین غافلاند و در خوابند

شمس تبریزی نیز در مقالات می‌گوید:

زبان پارسی را چه شده‌است؟ بدین لطیفی و خوبی، که آن معانی و لطافت که در زبان پارسی آمده‌است و در تازی نیامده است. (شمس تبریزی-مقالات)

عطار:

آنچه من گفتم زبور پارسی است

سعدی:

چو آب می‌رود این پارسی به قوّتِ طبع   نه مَرکبی‌ست که از وی سَبَق بَرَد تازی

نام دری در اشعار ادبای پارسی گو[ویرایش]

اگر چه صفت «دری» بدون اسم اصلی اش پارسی بسیار محدود است. بزرگان ادبیات از «پارسی» بیشتر بکار برده‌است. مولوی نه از «فارسی» ونه از «دری» بکاربرده است بلکه از پارسی. ندرت شعرا از نظم و نثر و داستان و گفتار دری سخن گفته‌اند. شمارش واژه‌های مهم هویت زبانی و فرهنگی در ادبیات شاعران ایران‌زمین: این فهرست قابل گسترش می‌باشد.

نام شاعرقرن میلادیایرانتورانپارسیفارسی معربدریخراسان بزرگ پهلوی یا پارسی میانه
رودکی 9th and 10th ۱         ۶  
فرخی سیستانی 9th 10th ۱۶ ۱ ۱۵     ۱۰ ۱
ابوسعید ابوالخیر 10th ۱         ۲  
فردوسی 10th and 11th ۸۰۰ + ۱۵۰ + ۱۰۰+   ۲ ۲۵ ۲۹
اسدی طوسی 11th ۵۱ ۵ ۱   ۱ لغت فُرس    
مسعود سعد سلمان 11th ۲۳ ۲ ۱۹   نظم و نثر دری ۱۳  
منوچهری دامغانی 11th ۵ ۳ ۴        
فخرالدین اسعد گرگانی 11th 15 10 12 Parsa’i 2 ۱ ۲۸ ۳
ناصرخسرو 11 th ۱ ۱ ۱۹   ۲ ۷۹ ۲
سنایی 11th and 12th ۱۱ ۱ ۱۴     ۱۳  
مهستی گنجوی 11th and 12th     ۱     ۱  
انوری 12th ۱۳ ۳ ۲   ۱ ۲۰  
خاقانی 12th ۲ ۱ ۴ ۱ ۱+ ۱دری نظم ۴۰ ۱۸۰
نظامی گنجوی 12 th ۳۷ ۲ ۱۲   ۲+ ۱ نظم و نثر دری ۲۵ ۶
امیرخسرو دهلوی 13 th 14th ۲ ۷ ۶     ۱۳  
سعدی 13th ۱ ۱ ۶+     ۷  
مولوی 13 th 14th ۱ ۱ ۲۹     ۶  
حافظ 14th   ۶ ۹   ۱+ ۱ نظم دری    
عبید زاکانی 14th ۱ ۱ ۴     ۱  
محتشم کاشانی 16th ۱۲ ۹ ۳     ۴  
صائب تبریزی 17th ۱۰ ۷ ۳     ۵  
اقبال لاهوری 19th-Died ۱۹۳۸ ۱۹ ۴ ۳   ۱ طرز دری۱  
پروین اعتصامی 19th/died ۱۹۴۱ ۲   پارسا و پارسایی        
[در مجموع/ بار]   ۱۰۱۳ ۲۱۴ ۲۷۰ ۳ ۱۷ ۲۸۴ ۲۲۱

منابع[۱۵][۱۶]

بزرگان ادبیات زبان فارسی را مهتر پارسی نامیده و کهتر دری یا فارسی. پیرامون نامیدن دری باید گفت که پیش از صفت پارسی نظم و نثر دری گفته شده‌است بدین معنی که دری یک شویه ادبی نظمی و شعری و نثری بوده باشد مسعود سد سلمان، خاقانی، نظامی، حافظ و اقبال لاهوری از نظم یا نثر دری و طرز گفتار دری یاد کرده و نه از زبا ن دری.

  1. ایران با ۱۰۱۳ بار
  2. خراسان با ۲۸۴ بار
  3. پارسی با ۲۷۰ بار
  4. پهلوی یا پارسی میانه با ۲۲۱ بار
  5. توران با ۲۱۴ بار
  6. دری با ۱۷ بار
  7. فارسی با ۳ بار

شاعران قرن بیست که پس از سال ۱۹۶۵, یعنی پس از حذف واژه فارسی و جای نشینی صفت اش دری در قانون اساسی دولت پشتون نامنهاد افغانستان (عرب: افغان و هند: پتان یا روهیله) به دری گفته در این آمار مدنظر گرفته نشده‌است، زیرا امکان دارد گفتن دری از دل و جان، خود مختارانه و آزادانه نبوده باشد بلکه جبر و تحمیل دولت پشتون که صفت شان افغان است باعث ناپاکی نتایج آمارگیری نشود. تا که به گفته عام جزء به کل در نیاید یا صفت «در باری» به اسم تبدیل نگردد. قرار منابع ایرانشناسان انگلیسی و آلمانی (توماس هاید چاپ ۱۷۰۰ میلادی، لندن، جوزف فون هامر: گذشته هنر زیبای سخنوری ادبی ایران باگلچین از ۲۰۰ شاعران فارسی چاپ ۱۸۱۸وین) , برگردان کنندگان اشعار پارسی به زبان لاتین و آلمانی بهرام پنجم یا وهرام پنجم یا بهرام گور از ۴۲۱ تا سال ۴۳۸ میلادی شاهنشاه ایرانشهر دودمان ساسانی بود که از شهر گور (امروز فیروزآباد) فرمان داد که در ۲۱ کشور شاهی زبان دری یا حولیی یا در باری و درگاهی، دیوانی و دفتری نگاریده شود.

نظر محمدتقی بهار[ویرایش]

به‌نظر محمدتقی بهار در کتاب سبک‌شناسی، یا تاریخ تطور نثر پارسی، زبان دری زبانی است که از خراسان به دربار ساسانیان رفته‌است. به نقل از وی در اصل معنی واژه «دری» اختلافاتی وجود دارد. دو چیز را می‌توان فرض کرد: یکی این که در دربار و در میان بزرگان در خانه و رجال مداین (تیسفون پایتخت ساسانیان) به این زبان سخن می‌گفته باشند؛ و دیگر آن که این زبان، زبان مردم خراسان و مشرق ایران و بلخ و بخارا و مرو بوده باشد. اجتماع این دو حالت نیز مشکلی ایجاد نمی‌کند و منابعی وجود دارد که هر دو وجه را تأیید می‌کند.

می‌توان نتیجه گرفت که زبان دری که خاص مردم خراسان و شرق ایران بوده‌است در دربار تیسفون و میان درباریان و رجال ساسانی نیز متداول بوده‌است. ریشهٔ «دری» را نیز احتمالاً باید «دَر» دانست که در زبان دوران ساسانی به معنی پایتخت و دربار است.

در چگونگی ورود زبان مشرق ایران به مغرب آن محمدتقی بهار عقیده دارد که شاید در عهد آزرمی و پوران و یزدگرد این زبان به‌همراهی «پهلویان» یعنی اتباع فرخ هرمز پدر رستم فرخزاد که همه از مردم خراسان بودند و طبری از آنان با نام «فهلویان» نام می‌برد به دربار تیسفون راه یافته‌است و در مدت طولانی نفوذ آن طایفه در پایتخت، این زبان در دربار ریشه دوانده‌است و مصادف با ورود عرب‌ها در مداین زبان دری در دربار شایع بوده‌است.

به نظر محمدتقی بهار، زبان دری زبانی است که از خراسان به دربار ساسانیان رفته‌است. به نقل از وی در اصل معنی واژه «دری» اختلافاتی وجود دارد. مثلاً برهان قاطع ذیل حرف دال می‌نویسد:

گویند واژه ساکنان چند شهر بوده‌است که آن بلخ و بخارا و بدخشان و مرو است، و طایفه‌ای بر آن‌اند که مردمان درگاه کیان بدان متکلم می‌شده‌اند و گروهی گویند که در زمان بهمن اسفندیار چون مردم از اطراف عالم به درگاه او می‌آمدند و زبان یکدیگر را نمی‌فهمیدند بهمن فرمود تا دانشمندان زبان پارسی را وضع کردند و آن را دری نام نهادند یعنی زبانی که به درگاه پادشاهان تکلّم کنند و حکم کرد تا در ممالک به این زبان سخن گویند ــ و منسوب به درّه را نیز گویند همچو کبک دری و این به اعتبار خوش‌خوانی هم می‌توان بوده باشد زیرا که بهترین واژه‌های پارسی زبان دری‌است.

بر اساس این توجیه‌ها و منابع دیگری از این دست، دو چیز را می‌توان فرض کرد: یکی این که در دربار و در میان بزرگان در خانه و رجال مداین (تیسفون پایتخت ساسانیان) به این زبان سخن می‌گفته باشند؛ و دیگر آن که این زبان، زبان مردم خراسان و مشرق ایران و بلخ و بخارا و مرو بوده باشد. اجتماع این دو حالت نیز مشکلی ایجاد نمی‌کند و منابعی وجود دارد که هر دو وجه را تأیید می‌کند:

  1. روایت ابن‌الندیم از ابن‌مقفع که می‌گوید «دری واژه شهرهای مداین است و در دربار پادشاه بدان زبان سخن می‌گفتند و منسوب است به مردم دربار و لغات اهل خراسان و مشرق و بلخ در آن غلبه دارد». روایت یاقوت از حمزة بن الحسن نیز مطابق روایت ابن‌الندیم است.
  2. بیشتر عبارت‌های پارسی‌ای که در کتب عربی از قول شاهنشاهان ساسانی و رجال آن دوره به شکل دقیق نقل شده‌است به زبان دری است، نه به زبان پهلوی. از آن جمله عبارتی است که جاحظ در کتاب المحاسن و الاضدادمی‌گوید: «(به عربی: و وَقَّعَ عبدالله بنِ طاهر: مَنْ سَعَى رَعَى وَ مَنْ لَزمَ المنامَ رای الأحْلامَ، هذا المَغنی سِرقةٌ مِنْ توقیعاتِ انَوشَرْوان فانه یقول: هرک رَوَذ چَرَذ، و هرک خُسپَذْ خواب بینَذْ)». جاحظ در کتاب التّاج نیز عباراتی از شاهنشاهان ساسانی ذکر می‌کند مانند «خرّم خفتار» و غیره که همه به زبان دری است.
  3. محمد بن جریر طبری در تاریخ طبری عبارتی از قول اسماعیل ابن عامر یکی از سرداران سپاه خراسان که مروان ابن محمد آخرین خلیفهٔ اموی را دنبال کرد و در مصر به او رسید، که مروان در آن جنگ کشته شد، می‌گوید که: «اسمعیل به خراسانیان گفت: «دهیذ یا جُوانکان!»» و جای دیگری نیز از قول همین شخص می‌گوید: «یا اهل خراسان مردمان خانه بیابان هستید برخیزید؟» که هردوی این عبارت‌ها به دری است.
  4. ابن قتیبه در عیون الاخبار در شرح رزم «وَهْرَزْ سُوار» با حبشیان در یمن حکایتی ذکر می‌کند و می‌گوید:

سواران ایرانی بر تیرهای خود نام‌ها می‌نوشتند؛ گاه نام شاهنشاه، گاه نام خودِ سوار و گاه نام پسر و گاه نام زن ــ وهرز دیلمی چون با صف حبشه برابر آمد، غلام را گفت: تیر از ترکش برآور و فرا من ده. غلام تیری برآورد و به‌دست سوار داد که بر آن تیر نام زنِ وهرز نوشته بود. وهرز آن را به فالِ بد گرفت و با غلام گفت: تویی زن! و این فالِ بد به تو بازگردد! برگردان و تیری دیگر ده. غلام تیر را به جعبه درانداخت و دست بزد و تیری دیگر برآورد و به‌دست خداوند داد. چون وهرز نگریست، باز همان تیر بود! پس وهرز در فالی که زده‌بود، به اندیشه رفت و ناگهان با خود آمده، گفت: "زنان"! سپس گفت "زن آن"! (یعنی بزن آن را) نیکو فالی‌ست این! ...

این داستان می‌رساند که وهرز به زبان دری سخن می‌گفته‌است یا نقل سخنان او را عرب‌ها ازآنجاکه زبان بزرگان ایران دری بوده‌است، به همان زبان شنیده و روایت کرده‌اند. به این علت که در زبان پهلوی زن را «کن» می‌گویند و دختر را «کنیزک»، ولی فعل "زدن" با صدای «ز» می‌آید و بنابراین، این جناس (بین نام همسر وهرز و بن مضارعِ «زن») نمی‌توانسته‌است در زبان پهلوی برقرار باشد، بلکه فقط در دری برقرار است.

از اسناد یادشده و منابع دیگر می‌توان نتیجه گرفت که زبان دری که خاص مردم خراسان و شرق ایران بوده‌است، در دربار تیسفون و میان درباریان و رجال ساسانی نیز متداول بوده‌است. ریشهٔ «دری» را نیز احتمالاً باید «دَر» دانست که در زبان دوران ساسانی به‌معنی پایتخت و دربار است.

در چگونگی ورود زبان مشرق ایران به مغرب آن محمدتقی بهار عقیده دارد که شاید در عهد آزرمی و پوران و یزدگرد این زبان به‌همراهی «پهلویان»، یعنی اتباع فرخ هرمز، پدر رستم فرخزاد، که همه از مردم خراسان بودند و طبری از آنان با نام «فهلویان» نام می‌بَرَد، به دربار تیسفون راه یافته‌است و در مدت طولانی نفوذ آن طایفه در پایتخت، این زبان در دربار ریشه دوانده‌است و مصادف با ورود عرب‌ها در مداین، زبان دری در دربار شایع بوده‌است.[۱۷]

در افغانستان[ویرایش]

در نگارش‌های رسمی دولتی افغانستان از زبان پارسی با نام زبان دری یاد می‌شود، ولی مردم افغانستان در زبان گفتاری، زبان خود را با نام فارسی می‌شناسند. نام محلی این گویش از فارسی در سال ۱۹۶۴ میلادی در افغانستان از فارسی به دری رسماً تغییر داده شده‌است که به معنی «زبان درباری» می‌باشد.[۱۸] پارسی دری و پشتو در افغانستان دو زبان رسمی در کل کشور هستند.

گویش بهدینان (زبان دری زرتشتی)[ویرایش]

گویش بهدینان که به دری زرتشتی یا گبری نیز مشهور است زبان ویژه زرتشتیان ایران است که این اقلیت در استان‌های یزد و کرمان به‌آن سخن می‌گویند. زبان دری یک زبان آريايي (هندوایرانی بجاي آريايي مصطلح غلطي است ) و از شاخهزبان‌های ایرانی شمال‌غربی به‌شمار می‌رود. این زبان با زبان‌های مرکزی ایرانی و سورانی نزدیکی دارد.[۱۹][۲۰]

جستارهای وابسته[ویرایش]

  انتشار : ۱۶ شهریور ۱۳۹۷               تعداد بازدید : 1275

اهواز-کیان پارس-بازار مرو-شماره های 70 و 71

فروشگاه سیماب عرضه کننده سیستمهای تصفیه آب و تصفیه هوا و خدمات مربوط به آنها و مواد شیمیایی و تجهیزات آزمایشگاهی و صنعتی میباشد. تمام حقوق مادی و معنوی این سایت مربوط به فروشگاه سیماب اهواز میباشد

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما